همسر من ناراحت است و اغلب غرق در افکار خودش است، «خیلی راحت زد زیر گریه، فقط بهخاطر اینکه فراموش کردهام پنیر بخرم». «یک بار وسط ملاقات کاری با من تماس گرفت تا به من بگوید به هیچ دردی نمیخورد»... و من حرفهای دوستانم را باور نمیکردم! به خودم میگفتم، بیچاره رفقای من! حتماً موقع انتخاب همسر، انتخاب درستی نکردهاند!در حقیقت همه خانمها کم و بیش دچار افسردگی بعد از زایمان میشوند.
چه اشتباهی انجام دادهام؟
من چیزهای زیادی درباره افسردگی بعد از زایمان خواندهام. قضیه ساده است، تقصیر هورمونها است. اینطور به نظر میرسد که علائم و نشانههای آن بین خانمها متفاوت است: مالیخولیا، تغییر سریع حالات، بیخوابی یا بیاشتهایی، از شانس بد من، همسرم همه این نشانهها را دارد.اول خیلی نگران شده بودم و بعد فکر کردم که شاید تقصیر من بوده و رفتار خوبی نداشتهام. الان که در این باره بیشتر میدانم، سعی میکنم که در این مورد احساس گناه یا شرم نکنم. تقصیر من یا همسرم نیست. همه چیز خوب است. با این که او احساس افسردگی میکند و حالش خیلی خوب نیست، همه اینها طبیعی و موقتی است.حتی من هم دچار افسردگی بعد از زایمان شدهام، گفته میشود که آقایان هم میتوانند بهصورت ناخودآگاه و از طریق تقلید به آن دچار شوند. دیروز درحالی که مستند حیات وحش نگاه میکردم، گریه کردم، باورتان میشود؟ پدری که با تماشای بچه خرسهایی که در جنگل بازی میکنند، گریهاش میگیرد. اما هرگز به همسرم نمیگویم، این رازی است بین من و خرسها! گاهی اوقات به من میگوید که حس میکند چاق و زشت شده است. من این را میفهمم، چراکه من هم دچار «بارداری کاذب» شدم و حالا باید ۴ کیلو وزن کم کنم!
باید چه کار کنم؟
وظیفه من این است که بدون تغییر وضعیت هورمونهای همسرم شرایطی را برای او فراهم کنم تا همه چیز به حالت عادی برگردد. شرایط را برای او اغراق نمیکنم و با سرگرمکردن او به مسائل جالب به او اطمینان خاطر میدهم. از هر فرصتی برای شادتر کردن فضا استفاده میکنم و او را میخندانم. در شوخی کردن و شکلک درآوردن و غافلگیر کردن او برای خودم استادی هستم. دیروز به او لباسی زیبا دادم و به او گفتم که زیباترین زن روی زمین است.او گریه کرد. واقعاً عجیب و مسخره بود که ما به مدت ۲۰ دقیقه نمیتوانستیم جلوی خندیدن خودمان را بگیریم. این روزها در خانه ما هیچ لحظهی کسالتآوری وجود ندارد.همچنین سعی میکنم تا او را آرام کنم. من از فرزندمان مراقبت میکنم تا او بتواند با دوستانش برای پیادهروی بیرون برود یا اینکه یک حمام آرامشبخش برود. بله، میدانم که همسری بینقص هستم و با تلاش برای ایفای نقش خودم بهعنوان پدر به همسرم در نقش مادر بودن کمک میکنم، این کار من به او اعتمادبهنفس میدهد. فکر میکنم او به توجه و قوت قلب نیاز دارد.
دیدگاه
درباره افسردگی بعد از زایمان پدران چه میدانیم؟
فقط مادران نیستند که دچار افسردگی بعد از زایمان میشوند! تقریبا میتوان گفت ۱۵% از پدرها هم دچار افسردگی بعد از زایمان میشوند.دلیل آن چیست؟ ممکن است دلایل این حالت در افراد مختلف متفاوت باشد: ترس از مسئولیتهای جدید، ترس از ناتوانی در انجام کارها بهشکل مناسب، نادیدهگرفته شدن توسط همسر، تقاضاهای خارج از توان از سوی همسران...
چه راهکارهایی وجود دارد؟
کمی برای درک نقش جدید به خودتان زمان بدهید. از همسرتان بخواهید با نشانهها و حالتهای مختلف به شما اطمینان بدهد که همه توجهش معطوف به فرزندتان نیست... خودتان را منزوی نکنید، درباره خودتان و احساساتتان صحبت کنید!در صورت ضرورت، یک روانشناس هم میتواند به شما کمک کند.
**این مطالب صرفاً جهت افزایش اطلاعات عمومی کاربران است و هرگز جایگزین توصیههای پزشک، انجمنهای علمی و سایر منابع معتبر نمیباشد. ازآنجاکه هر مادر و کودک از مادر و کودک دیگر متفاوت است، کلیه آمار و ارقام ارائه شده در این وبسایت میتواند با توصیه پزشک برای هر مادر و کودک متفاوت باشد.